اثیره

متن مرتبط با «دیشب خواب بابا رو دیدم دوباره» در سایت اثیره نوشته شده است

خرد و محبت و عصر کرونا

  • از خودم پرسیدم :تو با بیماری سختت چه می کنی؟آن. دوره. هراس را خوب می شناسم چون از سر گذراندم و خدا را شکر پشت سرگذاشتمش،گرچه هنوز مراقبت می کنم  اما آن صبح بیداری های سه صبح و درد کف پاهام و هراس و وحشتی وصف ناپذیر هیچ واژه و کلامی و هیچ استدلالی حریفش نمی شود،هیچ چیز غیر از مسکن و دراز کشیدن در تاریکی  روز، یا حمام آب داغ حریفش نمی شود.گاهی فکر می کنم آیا بیماری باعث شد دگرگون بشوم یا خردمند تر؟به دوران طلایی پا گذاشتم یا به احساساتم نزدیکتر شده ام؟ام انگار انسان بهتری شدم گوش هایم تیزترشدند چشمانم با دقت تر می بیند و بیماری بهم. نگفته بود عاشق تر شده ام حتی خوابش را هم. نمی دیدم جزییات خصوصی زندگی ام را به درمانگرم بگوییم و یا به خانم دکتر زنان که در کلاس نقاشی دیده ام .احساس می کنم چیزی برخلاف میلم ،مرا به مقابله با آموزه های. فرهنگی و اجتماعیم هل میدهد.بعضی از نزدیکانم دوست ندارند از قسمت و رویه های  تاریک م بدانند وقتی در معرض. دیدشان قرار میدهم عکس العمل های جالبی را می بینم.من هم  بسیار مدیون آن بیماری هستم .به خودم بارها گفته ام  درست  زتدگی کن ایمان داشته باش که فقط خوب بودن سیال و جاریست .چیزهای زیادی آموختم عشق به خانواده و اقوام دیدن طبیعت ،لذت از مشاهده ها و تغییر فصل ها ، خوشحالم یاد گرفته ام چطور از زندگی لذت ببرم یاد گرفتم به بودن فکر کنم به سرگرمی های  زندگی جذب نشوم از روزمرگی ها  خودم  را   رها کردم با معجزه بودن همراه شدمیونگ از اینکه گفته تنها یک درمانگر زخمی می تواند حقیقتا درمان کند بخوانید, ...ادامه مطلب

  • روز نهم فروردین

  • آسمان نیمه ابریست  و هوا سنگین و سرد است . نانوایی ها و سوپرمارکت ها باز است و داروخانه ها و حضور مردم حداقلی است .پیاده روها تا حد زیاد خلوت است مردم از ماشین های شخصی برای جابجای استفاده می کنند . ع, ...ادامه مطلب

  • روزهای عجیب

  • در ضرب المثلی  ترکی مثلی هست ک ه معادل فارسی اش این است که گربه فقط تا سر کوچه می تواهد چهار نعل بتازد. و این حکایت این روزهای من است که از پشت بام بالاتر و از حیاط جلوتر نمی روم . برنامه سفری به خارج, ...ادامه مطلب

  • روزنه

  • من همیشه منتظرشما بودم در فصل های پی  در پی پشت پنجره نشسته ام تا بیایید. خدا خودش خواسته من عاشق باشممن در شمال در روستا منتظر بودم من در تهران وقتی  با ماشین م از اتوبانی می گذرم به مسافر کنار جاده , ...ادامه مطلب

  • رودسر

  •  صندلي ها را يكي يكي  در باغ  چيده ام  به  اميد ديدنتروز پاييري اما گرم و آفتابي  روز زيبايست صبح زود يك دور ،دور روستا را دويده ام روز زيبايست با گل ها حرف زده ام روز زيبايست  براي فكر كردن  به  رفته ها ...براي مرور خاطرات ...براي درخشش ابدي  روزنه ي  اميد..., ...ادامه مطلب

  • روز مادر

  • امروز ششم اسفند است كاش امروز به جاي گل و شيريني و هديه يك لحظه ديدار با مادرم را ...  , ...ادامه مطلب

  • آرایشگاه ابرو میدان فردوسی !

  • زن ارمنی "ابرو "وقتی مو چین را میگذشت زیر ابروم و با دست دیگرش پشت پلک را گرفته بود جای موچین تیر می کشید  درست همان جا و چشمام را قلقلک میومد پر از اشک میشد صداش رو شنیدم که گفت مبارک باشه نگفتم ممنو, ...ادامه مطلب

  • شمالم .ناصرسرای رودسر روستا

  • با هرباران چشمایش سبز تر می شود و این جلگه ای سبز خیس از مردان معمولی شاعران خوبی خواهد ساخت دهدار گودالی حفر کرده است عمیق تر از دریاچه خزر تا مردان شاعر را به آب و لجن بسپارد هیچ کس ما را در این ده تعقیب نخواهد کرد آنها غواصی نمی داند. + نوشته شده در  شنبه پانزدهم مهر ۱۳۹۶ساعت   توسط اثیره  |  ,ناصرسرای ...ادامه مطلب

  • تابلويي كه رو به اتمام است

  • بزرگترين  شاعر جهان زني ست  كه با سي و دو حرف  سكوت اش را خراب نكرد و شاعري كه نقطه چين گذاشت و من اين روزها بوم را  روي سه پايه مي گذارم و خودم را نقش ميزنم تو را به رنگ عشق .تو را براي قاب نمي خواهم تا به دل ديوار بسپارمً تا دلخوشي باشي  بگويم و بنويسم  مرد هنرمندي را باز به تكرار نقش زده ام  .نه!تو را آزاد و رها مي خواهم تو هر ثانيه مرا شكل مي دهي در متن روز  در سكوت پشت اين پنجره در رعشه,تابلويي,اتمام ...ادامه مطلب

  • روز ادب و شعر مبارک !

  •  در درون زن اثیری انسانی از معجون خدایان و شیاطین مجموعه ای از خیر و شر . زنی که در اوج احساسات با نگاهی با جهان بینی زنانه با عشق به هستی نگاه می کند و زن دیگر درون من از امید حرف میزند و دیگری به کشف معمای بزرگی به نام مرگ است ...یکی ویران شدن خودش به تماشا نشسته است و دیگری عشق به جهان با شعر ...زن اثیری جمع اضداد است ...این درها را محکم نبندید ...دلم میریزد... تمام قد به ساحت بزرگان شعر ,مبارک ...ادامه مطلب

  • مهر شروع شد

  • مهر به دل است مهر به دل است مهر به دل است قول داده ام تمام روزهای پاییزم تمام غروب هایش را با تو شیرین کنم این روزها بیشتر از همیشه کنارت می مانم . نقش می زنم به مهر تو را . + نوشته شده در  چهارشنبه بیست و نهم شهریور ۱۳۹۶ساعت   توسط اثیره  |  , ...ادامه مطلب

  • بگذار صدای قصه تو ،مرا خواب ببرد.

  • دنیای بزرگتری را می شناسم دنیای به نام تو که درون من خفته ای . دنیایی که مرا  از این خشونت و حقارت وانتظار به ارامش می رساند .دنیایی به نام پاکی ات . به نام سکوت ...به نام عشق و تحمل .دنیای رنگی و محزونم . دوباره اینجا نشسته ام و به کابوس های عاشق پر و بال میدم . ..رنگها روی بوم می رقصند ومرا به سماعی دوباره بر مرکزی ترین قسمت زندگی ام وادار می کنند ... ایستاده ام پشت به دریا و دستانم را سایه بان ,بگذار ...ادامه مطلب

  • قلمرو

  • این جا قلمرو من است .ای کاش اتاق پر از تابلوهایم را دیده بودی قلمرو واقعی من اتاقهایست که تابلوهایم را در آن جا داده ام . حانه ام پر از نقاشی و رنگ و قیلم  خانه ای که شیش دنگش را عشق پر کرده ...جایی زیر یک تابلو هم قد و قواره دیوار بزرگ یک تابلوی کوجیک از یک مورچه نصب کردم...ا + نوشته شده در  چهارشنبه یکم شهریور ۱۳۹۶ساعت   توسط اثیره  |  ,قلمرو ...ادامه مطلب

  • يك روز كه حالم خوب بود برايت مي نويسم

  • يك روز كه شاد بودم برايت مي نويسم  يك روز كه حالم خوب بود برايت مي نويسم يك روز كه مثل اين روزها نبودم برايت مي نويسم  چه روزهاي سختي  را ورق زده ام .... ورق بزنيد! + نوشته شده در  چهارشنبه هشتم شهریور ۱۳۹۶ساعت   توسط اثیره  |  ,برايت,نويسم ...ادامه مطلب

  • من کجا خوابم برد!؟

  • خوابم بردشب دير خوابيدم و خوابم بردخوابم برد ودير رسيدم و از كل دنيابه جزچند نخ سيگار ويك زير سيگاري پُر وچند خط شعر وديوانگي عاقلانه ودستان رنگيچيزي به من نرسيدخوابم برد ودير رسيدم وهمين هاكل دنيايم شدهمين هايي كهبا كل دنيا عوض نخواهم كرد + نوشته شده در  دوشنبه نهم مرداد ۱۳۹۶ساعت   توسط اثیره  |  ,کجا,خوابم,برد؟ ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها