آرایشگاه ابرو میدان فردوسی !

ساخت وبلاگ
زن ارمنی "ابرو "وقتی مو چین را میگذشت زیر ابروم و با دست دیگرش پشت پلک را گرفته بود جای موچین تیر می کشید  درست همان جا و چشمام را قلقلک میومد پر از اشک میشد صداش رو شنیدم که گفت مبارک باشه نگفتم ممنون . هیچی نگفتم چشمام خیس بود و خواب آلود درد داشت و یجوری لدت بخش بود گفت تو تمام شدی . ولی هنوز چیزهای کوجک لعنتی هستن که شبیه توان توی اشکام . اشک هام از کنار گونه هام میریخت پایین و از کنار صورتم درست میرفت تا زیر لاله های استخوان کنار سینه ام . گفت عروس داره گریه می کند؟ نسرین را صدا زدند. همراهم اومده بود آرایشگاه . انگشتای دستم گه روی استخوان سینه ام بود داد م بالا یعنی گریه نمی گنم . سردی موچین رو حس کرده بودم دیگر نوازشی نداشت دستان سفید آرایشگر که با پنبه اشک هایم را پاک می کرد . و نسرین با تعجب به من نگاه می کرد آرام در گوشم گفت تا به حال گریه ات را ندیده بودم .  گفتم گریه نمی کنم .درد داشت .

حالا از این به بعد کسی هست که هی بهت بگه چه خوشکل شدی .موچین تلخ لعنتی .

اثیره...
ما را در سایت اثیره دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : asirea بازدید : 152 تاريخ : چهارشنبه 24 بهمن 1397 ساعت: 5:08