اثیره

متن مرتبط با «اول عشق تو لن بود نمیدانستم» در سایت اثیره نوشته شده است

برای دوستی که با بهار آمد با بهار رفت....بهاری بود

  • نماندی تا پنجره را به روی ماه باز کنی تو نیستی و دیگر فرقی نمیکندخانه ای باشد پنجره ای رو به آسمان باز شودتو رفته ای همه جا دیوار است وبهاری که برای ما خزان شد بعد از تو هر بهار, ...ادامه مطلب

  • عطر خوش عشق

  • اگر عشق نبود آدم پدیدار نمی شد و حوا دلی نداشت تا سمت میوه ممنوعه برود. من عاشق شده ام در سرزمینی که غمی بزرگ بر آن می بارد . بیماری  . سقوط هواپیما. سیل . زلزله سایه شوم بیماری بر مردم افتاده است نخل, ...ادامه مطلب

  • هوای تو چگونه است.؟

  • مهربان که می شوی یکی مدام در دلم می گویدباغبان دلش پژمرده است .دیگر صحبتش با یاس و نرگس و مریم نیست دلش ...., ...ادامه مطلب

  • نمی توانم سکوت ماه را تاب بیاورم

  • چگونه برای چشم هایت شعر بخوانمچگونه سیمای خسته ات را تاب بیاورمباید دست هایت را بگیرمبرایت از سکوت ماه بگویماز جلگه های دست نخوردهو آهوانی که هیچ گاهمعنای ترس را تجربه نکردندنمی توانم ماه  رادست آسمان رها کنم  , ...ادامه مطلب

  • تو را دوست دارم

  • تو را دوست دارم چون هر زني مردي را دوست داردتو را دوست دارم نه اينكه از تو نسلي بماند تو را دوست دارم تا چهره  زندگي  زيباتر شودتو را دوست دارم تا كلمات معناي عشق  بگيرندتو را دوست دارم تا جهان مست شود(پنجشنبه  اولين هفته مهرماه تهران), ...ادامه مطلب

  • دیگر به هیچ آتشی نمی توان سوخت!

  • نامه به محبوبم!محبوبمتوکه نیستی پنجره ها بسته است.اصلا چراباز باشد؟درختان در خواب زمستانی خفته اند.شاخه ها بی برگ استدرخت سپیدار ساکت است نمایشی از تنهایست آسمان خاکستری استاین روزها زمستانی است , ...ادامه مطلب

  • آخر چگونه عشق را نهان مي كنند به گور

  • روی استخوان های تن م اسم هایی هست گفتن ش مثل یادگاری نوشتن است زیر استخوان جمجمه ام اسمی است نباید گفته شود گوش شنوایی نیست استخوان هایم ترک برداشته است . صدای آمدنم را شنیده ای ؟ صدای رفتنم را ؟ گفتن, ...ادامه مطلب

  • عشق به ادبيات

  • عشق باعث شد سبك بشم و بالا برم . من هر روز صدايت مي زنم ماه   نسيم  دريا  درخت  برنمي گردي  هيچ كدام نام تو نيست  مي ايستي محكم  همان دورها  و  لبخند مي زني من عكس مي گيرم از ازماه ازنسيم دريا درخت از تو! در همين نزديك ها + نوشته شده در  یکشنبه سی ام مهر ۱۳۹۶ساعت   توسط اثیره  |  , ...ادامه مطلب

  • من با تو

  • امروز موقع رانندگی بطرف باشگاه انقلاب بی دلیل می خندیدم راننده ماشین کناری با دقت  نگاه کرد....همه شهر فهمیدند دیشب به من گفتی دوستت دارم . + نوشته شده در  چهارشنبه نوزدهم مهر ۱۳۹۶ساعت   توسط اثیره  |  , ...ادامه مطلب

  • دوستی مان کوتاه بود اما چه خوب بود

  • نوشته های این وبلاگ ارزش هنری و ادبی ندارد برداشت از نوشته جایز نیست قاب خالی !جایی بعضی ها را هیچ کس پر نمی کند دوستت دارم بفهمدوستت دارم بفهمدوستت دارم بفهمای کاش بفهمی ,دوستی,کوتاه ...ادامه مطلب

  • بگذار صدای قصه تو ،مرا خواب ببرد.

  • دنیای بزرگتری را می شناسم دنیای به نام تو که درون من خفته ای . دنیایی که مرا  از این خشونت و حقارت وانتظار به ارامش می رساند .دنیایی به نام پاکی ات . به نام سکوت ...به نام عشق و تحمل .دنیای رنگی و محزونم . دوباره اینجا نشسته ام و به کابوس های عاشق پر و بال میدم . ..رنگها روی بوم می رقصند ومرا به سماعی دوباره بر مرکزی ترین قسمت زندگی ام وادار می کنند ... ایستاده ام پشت به دریا و دستانم را سایه بان ,بگذار ...ادامه مطلب

  • يك روز كه حالم خوب بود برايت مي نويسم

  • يك روز كه شاد بودم برايت مي نويسم  يك روز كه حالم خوب بود برايت مي نويسم يك روز كه مثل اين روزها نبودم برايت مي نويسم  چه روزهاي سختي  را ورق زده ام .... ورق بزنيد! + نوشته شده در  چهارشنبه هشتم شهریور ۱۳۹۶ساعت   توسط اثیره  |  ,برايت,نويسم ...ادامه مطلب

  • من خانه ام را پر از رنگ می کنم تا تو بیایی

  • نوشته های این وبلاگ ارزش هنریو ادبی نداردبرداشت از نوشته جایز نیستشغل :زن مطبخیمهارت ها : نقاشی روی بوم ، در و دیوار و کابینتمهارت ها :.دلبری ، دوست داشتن ، رفصیدن با خیال ،کمی سه تار ، کمی تار، کمی عقده ای ،متولد :سال مار /پیرزنبیمار: روان پریشکتاب :...در کتابخانه ملی ثبت شد!, ...ادامه مطلب

  • در خانه شمال عشق ضیافت دارد.

  • . من با درختان سپیدار جشن گرفتم به دخترم نوشتم برای خوب زندگی کردن باید سلامتی ارامش قلب و سفر بسیار کرد. زندگی در خانه شمال تحملی نیست . ساده زیستن  در روستا به من کمک میکنه تا با فرهنگ مردم آشنا بشم به مردم بومی روستا نزدیکتر باشم من در این سالها یاد گرفتم فرهنگ های مختلف را بشناسم با آدمها گفتگو , ...ادامه مطلب

  • پنجشنبه بود شمعی روشن کردم در وبلاگم تا نامت زنده بماند .

  •  از سفر شمال برگشتم .اهالی روستا بعد از برداشت محصول به ییلاق میروند در این فصل روستا خلوت تر از همیشه است . و فصل گرم سال را به ییلاق پناه می برند. من هم به روستا میروم . آدم وقتی دردش زیاد می شودد از خودش هم فرار می کند. می دانم وقتی آدم خسته می شود میرود.  فرشته مرگ شبیه برادری یا شبیه فرزندی خود, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها