آخر چگونه عشق را نهان مي كنند به گور

ساخت وبلاگ

روی استخوان های تن م اسم هایی هست گفتن ش مثل یادگاری نوشتن است زیر استخوان جمجمه ام اسمی است نباید گفته شود گوش شنوایی نیست استخوان هایم ترک برداشته است . صدای آمدنم را شنیده ای ؟ صدای رفتنم را ؟ گفتنش مثل زل زدن به تاریکی است .زل زدن در بیهودگی ...صدای عشق را شنیده ای ؟ صدای عشق ورزی را می گویم صدای گریه هایم صدای ناله ها صدای خنده ها صدای جوش کتری صدای هورت کشیدنت صدای بوق ماشین ٰ؛ صدای آب را صدای باران را شنیده ای ...وقتی باران می آید به یاد تو می افتم . اما ابا دارم همه آن را به خاطر بیاورم . صدای هوا کش بیمارستان آتیه را به یاد می آورم مرا اذیت می کند. میگرن دارم . دراز کشیدم روی تختی که شاید روزی روی آن بمیرم. پرستار به چشمانم نگاه می کند.دکتر با چشمان آبی بالای سرم ایستاده فشار خون عصبی بالاست. گفتن از این چیزها مثل صدای خراش است روی سنگ یا چوب ...ستون هایم ترک خورده است . اسم تک تک زنانی رابه یاد می آورم که روی استخوانهای تن اسم شان حک شده است. اما اسمی که پشت جمجه ام نوشته شده پنهان می کنم .

چهل سال گذشت.

 

پيوست:شعر از 

كسرايي

اثیره...
ما را در سایت اثیره دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : asirea بازدید : 130 تاريخ : چهارشنبه 24 بهمن 1397 ساعت: 5:08