عطر خوش عشق

اگر عشق نبود آدم پدیدار نمی شد و حوا دلی نداشت تا سمت میوه ممنوعه برود. من عاشق شده ام در سرزمینی که غمی بزرگ بر آن می بارد . بیماری  . سقوط هواپیما. سیل . زلزله سایه شوم بیماری بر مردم افتاده است نخل های آفت زده یکی یکی می افتند در میان ازدحام ابرهای خاکستری....غمگین م نمی توانم کتاب یا کاری را تمام کنم حتی شعری را بخوانم هیچ شعری تسلی من نیست اما کلید قلب م را با هزار امید می چرخانم این روزها با تمام تاب و توان از حسی که در قلب م نوید روشنایی و گرماست و من به امید حسی زیبا و تپش قلبی از خواب بیدار می شوم تا به نور سلام برسانم.امروز که در این جا می نویسم کارهای نیمه تمامی از خود به جا گذاشته ام کتاب دومم آماده چاپ است اما نمی خواهم درختان را از خودم شرمنده کنم ...از کتابی که چند سال قبل چاپ کردم پولی به جیب نزدم دنبال پول نبودم  فقط برای باور خودم به باور رسیدن نوشتم ...کتابها را هدیه دام  داده ام اسپانسری تعداد زیادی را برایم در شهرستان ها بفروش رساند وهنوز که در آتلیه نقاشی... تعداداز بسته های کتاب م موحود است ... من تمام نامه هایم را پاره پاره کردم و در نزدیک ترین کانال آب ریخته ام تا تو دوباره بازگردی ...من نذر هدیه دادن کتاب برای دوستان دارم ...من ب امید زنده ام ...من به امید آغوش کشیدن و بوسه های طولانی زنده ام ...