اثیره

متن مرتبط با «زخمه بر تار دلم زن» در سایت اثیره نوشته شده است

مرگ و زندگی

  • مرگ یا زندگی  میاید و میرودمی دود  و می خوابدفاصله بین مرگ تا زندگی همین قدر کوتاه استاندازه سرانگشتی مرگمی تواند نیاید زندگی  یکی می آید می دود می ماند  Let's block ads! بخوانید, ...ادامه مطلب

  • برای دوستی که با بهار آمد با بهار رفت....بهاری بود

  • نماندی تا پنجره را به روی ماه باز کنی تو نیستی و دیگر فرقی نمیکندخانه ای باشد پنجره ای رو به آسمان باز شودتو رفته ای همه جا دیوار است وبهاری که برای ما خزان شد بعد از تو هر بهار, ...ادامه مطلب

  • حال دلم

  • روزی زندگی با هر کیفیتی تمام می شود بقول شاملو مجال بیرحمانه اندک است . به تجربه و با تمام وجود این را فهمیدم که مساله ی قلب (عشق و دوست داشتن ) مهمترین حسرت سال های میان سالی و پیری است . بقیه ی شکست, ...ادامه مطلب

  • روزنه

  • من همیشه منتظرشما بودم در فصل های پی  در پی پشت پنجره نشسته ام تا بیایید. خدا خودش خواسته من عاشق باشممن در شمال در روستا منتظر بودم من در تهران وقتی  با ماشین م از اتوبانی می گذرم به مسافر کنار جاده , ...ادامه مطلب

  • آرایشگاه ابرو میدان فردوسی !

  • زن ارمنی "ابرو "وقتی مو چین را میگذشت زیر ابروم و با دست دیگرش پشت پلک را گرفته بود جای موچین تیر می کشید  درست همان جا و چشمام را قلقلک میومد پر از اشک میشد صداش رو شنیدم که گفت مبارک باشه نگفتم ممنو, ...ادامه مطلب

  • برزخ جايي كه قطعيت ندارد

  • ديشب زن روسپي  را  سنگسار كردند مردان شهر او را به جهنم سپردند  به خانه اش حمله كردند  فرشي نداشت رواندازي نداشت  تختخوابي نداشت دفتر شعري داشت با خط خوش نوشته بود  مردان شهر كه ناكام ماندند  آخرين روسپي شهر را  سنگسار ... + نوشته شده در  شنبه هجدهم آذر ۱۳۹۶ساعت &nbsp توسط اثیره  |  , ...ادامه مطلب

  • زنان و مرداني بابوي بلوط

  • اي كاش همه مردان، زني را كنارشان داشتند كه عاشقشان بودند آتها را قبول داشتند به آنها بها ميداند...مردها ديگر سيگار نمي كشيدند.اي كاش زنان مرداني را كنار خود داشتنددطنازي و ظرافت آنها را درك مي كرد به حرفهايشان گوش ميداد و هر روز چند وعده از زيباي خاص آنها حرف ميزد.اون وقت هيچ زني سيگار نمي كشيد.اون وقت هيچ زني پير نمي شد و هيچ مردي از تنهايي گله نمي كرد. تفليس ساعت ١٠:١٩ + نوشته شده در  دوشنبه بیستم آذر ۱۳۹۶ساعت &nbsp توسط اثیره  |  , ...ادامه مطلب

  • من زني هستم آزاد در فطرتم حيا نهاده شده

  • امامزاده ای  در ده ونک . دوربین را درآورداز آینه کاری توی امامزاده عکس گرفت اثيره هزار تکه شده بود توی آینه ها.... آقای مهندس ی خانومی اومده برای زیارت میخواد بره امامزاده من گفتم  از شما اجاره بگیرم . مهندس برمی گرده به زن نگاه می کند راه را برای زن باز می کند و میگه خانم امامزاده در حال مرمت است بفرمایید. زن در امامزاده احساس امنیت و آرامش دارد. امامزاده حلوت است رنگها را بست به دستش . این جایزه زن بود که امروز نه اشکی ریخت، نه سیگاری گیراند، نه دودی بلعید. دل تنگ بود سلامی فرستاد. چشمهایش خندید.  جواب سلام ش رسید ...کفشهایش را با همان دستی گرفت که چهار بند رنگی پیچیده بود دور مچش. کفشهایش را  درآورد." حالا داشت نذر میکرد این بار که بیاید به او بگوید دیوانه  من عاشق پيامبر و باران م ... و قاصدك ها پیامبران او هستند.نشسته بود  در امامزاده صابر همان روز پشت فرمان بود پيام ها يكي يكي رسيد همان روز پدر را هم ديد همان روز با پدر حليم و آش رشته خوردند با هم از خيلي دورها حرف زدند سوغاتي پدر را داد يك شيشه عسل و چند بسته شكلات ...رانندگي ميكرد پيامها اشك ب چشمش مياورد نبايد گريه كند نبايد غر بزند نبايد دلي را بشكند ...اما شكسته بود خيلي سالها پيش همان روزها كه از او خواستند نقش رقيب را بازي كند تا كسي را ،طرفداري را،عشقي را،بطرف خود بكشند  زن هرگز نفهميد ان زن كيست ديگر مهم , ...ادامه مطلب

  • تاريكي

  • مردي پشت ميله هاي تنهايي  خود را معصومه انه نوازش مي كند  بدست زني اثيره اي در دور دست ابدي! مرا تمام كن عشق چگونه شب بخوابم  رفيق! + نوشته شده در  جمعه چهاردهم مهر ۱۳۹۶ساعت   توسط اثیره  |  , ...ادامه مطلب

  • گل ها هم بر مزارش گریه می کنند .

  • مادرم این روزها خیلی در اندیشه توام .در اندیشه دستهای نیک و نیکوکارت که با عشقی بزرگ برای دخترهایت در روز عاشورا قیمه پلو می پختی تا بچه هایت  قیمه پلوی نذری دوست داشتند . اون سالها  شروع به پختن قیمه پلو کردی بعد مقدارش زیاد و زیاد شد دوستانت به کمکت میامدند از شب قبل همه کارها را می کردی به نیت دخترانت که همیشه چشم به راه غذای هییت بودند و هییتی نبودند... مامان دیشب کارناوال  به اصطلاح عزا,مزارش ...ادامه مطلب

  • برزخي

  • نوشته های این وبلاگ ارزش هنری و ادبی ندارد برداشت از نوشته جایز نیست قاب خالی !جایی بعضی ها را هیچ کس پر نمی کند دوستت دارم بفهمدوستت دارم بفهمدوستت دارم بفهمای کاش بفهمی خط خطی هایم مجوزار ارشاد گرفت گفتم تا بدانی لب و دهان تبلیغ برای خمیر دندان یا دندانپزشک م نیستسالها گفتند دندانهایت زشت است ...من این دندانها را دوست دارم,برزخي ...ادامه مطلب

  • خانوم قنبري كجايي!

  • افسوس كه پا نمي دهد  رطوبت  اين خيال   دو دو تا چهار مي شود  چرا اين همه نيستي! + نوشته شده در  شنبه بیست و پنجم شهریور ۱۳۹۶ساعت   توسط اثیره  |  ,خانوم,قنبري,كجايي ...ادامه مطلب

  • .اينگونه زني زني هستم

  • بايد دل شير داشته باشي بوم را برداري تصويري از مردي نقش بزني كه دوستش داري.به فرمان دلت براي خودت   ...قرار بود هنر مرا به حنجره آزادي عشق رهايي برساند...قرار بود شعر را بفهمم  .اقيانوس را درك كنم ..قرار بود شاعران را بفهممً... + نوشته شده در  شنبه بیست و پنجم شهریور ۱۳۹۶ساعت   توسط اثیره  |  ,اينگونه ...ادامه مطلب

  • ورق بزنيد

  • يك :نه تو مجنون بودي نه من ليلي فقط اين سالها كمي مست بوديم هفت تابستان گذشت هفت پاييز گذشت  ...عاشقانه گذشت و هزار سال تتهايي در پيش دارم ... دو:به بچه هام  آموختم  احمد كايا گوش بدهند وقتي زبان مادريشان قوي  تر شد رسم جوانمردي آزادگي عشق بياموزند انسان بودن را بياموزند .. سه:.چند روز ديگه تولد آيداست چقدر بزرگ كردن دختر سخت است... دختري ياغي سركش نافرمان حالا خودش بايد   مادري كند چه كار س,بزنيد ...ادامه مطلب

  • بگذار صدای قصه تو ،مرا خواب ببرد.

  • دنیای بزرگتری را می شناسم دنیای به نام تو که درون من خفته ای . دنیایی که مرا  از این خشونت و حقارت وانتظار به ارامش می رساند .دنیایی به نام پاکی ات . به نام سکوت ...به نام عشق و تحمل .دنیای رنگی و محزونم . دوباره اینجا نشسته ام و به کابوس های عاشق پر و بال میدم . ..رنگها روی بوم می رقصند ومرا به سماعی دوباره بر مرکزی ترین قسمت زندگی ام وادار می کنند ... ایستاده ام پشت به دریا و دستانم را سایه بان ,بگذار ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها