بارما

ساخت وبلاگ
چای را دم  میزنم تا بیایی  انگار نه انگار اتفاقی افتاده

کتابم را فرستادم انتشارات اخوان .برای چاپ .تا به حال راضی نبودم به چاپ کتاب چون نگاه نقاش با نگاه به متن متفاوت است نقاش با نویسنده دو نگاه متفاوت دارند .میدونم  چیزهایی را که می کشم از نوشتن هام قوی تره ...اما حسی عجب به چاپ کتاب دارم شهوت شهرت پرستی نیست همه اونهایی که مرا می شناسند میداند بعد از این همه سال نمایشگاه نقاشی را سال پیش برپا کردم و امسال هم .... به اقای اخوان گفتم 5 جلداز کتاب  را بفرسته یکی از آن را برای تو کنار گذاشتم .بهش گفتم چاپ کتاب باید تمیز و مرتب باشه در موزد عکس روی جلد کتاب کمی باعث بجث پای تلفون شد .طرح روی جلد کتاب را خودم طراحی کردم چند سال پیش ی جلد از کتابم را دادم تا بخونه همان سال در تعطیلات نوروز کنار شومینه از ویلایش خودش به من زنگ زد و گفت فضای داستان هامو دوست داره  من هم گفتم ممنون ...اخوان از قدیم ترین انتشارات است که می شناسم . اسمی برای کتابم انتخاب نکردم بیا هنوز اسمی براش انتخاب نکردم  چند روز پیش میخواستم پی دی اف  کتابم را برای تو بفرستم اما نشد که نشد .بعد از این همه سختگیری ها لازم بود این همه از هم دور بشویم .بیا پیتزا از تو حرف زدن از من سوم اسفند نمایشگاه دارم ...بیا

شعر نوشتم تو که نمی تونی بیای .

بارما شکافتن و تولد اثیره از توی پیله مثل یک شاپرک

اثیره...
ما را در سایت اثیره دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : asirea بازدید : 125 تاريخ : دوشنبه 2 اسفند 1395 ساعت: 22:43