کلید پشت در مانده

ساخت وبلاگ
زنی قد بلند با لباس سیاه رنگ بلندی که تا مچ پاهایش را پوشانده و نقشهای سیاه ظریفی دارد ایستاده. موهای مرتبش به رنگ طلای خاکی است عجیب تمایل دارد که روی شانه هایش پاشیده باشد. چیزی شبیه صندلهای باریک ساحلی پا کرده و لبخندی را که هیچ چیزی در آن نیست به من می زند.از نزدیک می توانم صورتش را دقیقتر ببینم. گوشه ی چشمهایش چروکهای ریزی دارد و با لبخند، چینهای کوچکی از کنار لبهایش، گونه های برجسته اش را دور می زند و به چروکهای باوقار گوشه ی چشمها می پیوندد. می توان حدس بزنم پنجاه ساله است. دندانهای سفید نسبتا مرتبی دارد و گردن بلندی که با باز بودن یقه ی لباسش کشیده تر به نظر می رسد.گردننش بلند است . :

آتوسا : ی جور روسری سر کن گردنت دیده نشه .

: چرا؟

آتوسا در حال درست کردن روسری

: خالا با این گوشواره هات چیکار کنم پشت روسری دیده میشه

: تو چرا اینطوری می کنی مگه قراره مهمان بیاد به شرکت ؟

: تو نمی فهمی اصلا نفهمی !

: دیونه شدی دیونه!

 زن روی پله های آپارتمان نشسته بود . پیراهن بلندش ساق پاهایش را پوشانده بود. اما روی دستانش با لکه های ریزی که من روی دست و بازوی برخی از آدمهای مسن که پوست روشنی دارند دیده ام آن لکه ها هرگز توانایی برهم زدن زیبایی و منحصر به فرد بودن آن ساقها را ندارند. وقتی از نگاه تو، سهم زیادی از تعریف زیبایی مربوط ساق پا، انگشتان و گردن و دندان باشد، می توانی زنی پنجاه ساله، بدون کوچکترین دستکاری در طبیعت حقیقی اش را بخاطر حفاظت از آن همه عناصر زیبایی تحسین کنی.

به موهایش نگاه می کنم با رنگ مو سفیدهایش را پوشانده .مطمینم یک در میان رنگ مو سفید شده است .شاید بخشی از جلو موها سفید است اما پشت سرش هنوز موها سفید نشده است. مهم نیست با رنگ مو و آرایشگاه خوب موهای سفیدش را طلایی خاکی رنگ کزده است .

آتوسا : تو مثل دختر بچه ها میشی بالا و پایین می پری . نگاه اونا فکر می کنند تو دیونه ای .

: به جهنم .

اثیره...
ما را در سایت اثیره دنبال می کنید

برچسب : کلید پشت در مانده, نویسنده : asirea بازدید : 155 تاريخ : پنجشنبه 4 آذر 1395 ساعت: 14:44