من دیشب خراب بودم و کلی گریه کردم ای کاش می شد گریه ام را برای بروزه اندوه و بی حسی در این وبلاگ بگذارم...همیشه پر از انرژی نیستم .مثل این سه روزی که گذشت!!!!!!!!!!!!
گفت : دلم برای تابلوم تنگ شده .سکوت کردم
گفت باید عاشق کسی یا چیزی شد که بتوان لمسش کرد
سکوت کردم
گفت باید به آغوشش کشید
سکوت کردم
گفت باید مثل تو بود و میگرن داشت و میگرن را روی بوم کشید
گریه کردم!
قرارمان بر بی قراری بود ؟
اثیره...برچسب : دلنوشته های یک دیوانه,دلنوشته هاي يك ديوانه,دل نوشته های روزانه یک دیوانه,دلنوشته های یک دیوانه اهل بیت, نویسنده : asirea بازدید : 114