به من گفتی به عکس پروفایلت که نگاه می کنم غمگین می شوم. چهره ات چرا این همه غمگین است چرا لبخند نداری؟
می دانی آخر من غمگینم و نمی دانم چه نیروی مرا از این گرداب و این حجم. اندوه می رهاند .آن خنده های بلند و از ته ذل و آن شوخی های مدام ،آن لبخند همیشگی و دیدن فیلم و رفتن به نمایشگاه کتاب یا یورش به نمایشگاه نقاشی شنیدن داستان صوتی یکی پس از دیگری و مهم تر از ننوشتن مدام بگذار به حساب حال و روزگار ویرانم.
زندگی چالش. بسیار دارد کسی که روبه روی تو ایستاده از ظرافت زنانه فقط یک نام پر طمطمراق. برایش مانده
اثیره...برچسب : نویسنده : asirea بازدید : 31