نامه

ساخت وبلاگ

امروز صبح که آفتاب خودش را در خانه پهن کرد میدانستم. با تو. قرار دارم. از دیشب لحظه شماری می کردم تا با تو حرف بزنم .باورت نمی شود دلتنگی روی دستانم با نقاشی ماهی حک شده تا. تو. را به یاد آورم.عزیز دلم .جانم . رفیق روزها و شب هایم . غریبه . آشنا . چقدر این واژه برای تو زیباست..

محبوب ،آن کس که گاهی هست ،گاهی نیست  آن کسی که بسیار دوستش می دارم .

اندوه بزرگیست کسی را.  دوست بداری و از او این همه. دور باشيد و صورتش را بوسه های. دیگران سرخ می بینيد .نه اینکه آنها در کنارت هستند و من نیستم نه!از اینکه حسرت بوسیدنت با من است.

من هستم

بگذار بمانیم

کسی که بسیار دوستش می دارم.

اثیره...
ما را در سایت اثیره دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : asirea بازدید : 101 تاريخ : سه شنبه 18 شهريور 1399 ساعت: 17:48