كورا

ساخت وبلاگ
شب ها كه همه مي خوابند و چراغ اتاق ها يكي يكي خاموش مي شوند من در آشپزخانه مي نشينم براي خودم قهوه اي دم ميزنم كتابي را دردست مي گيرم.وقتي سكوت حاكم مي شود با حركت دست  صداي سكوت را عقب مي رانم...سكوت!در تراس گلدانهاي شمعداني آرام به تماشاي ستارگان نشستند.در سفر كه باشي شب بيداريهايت را  چيزهاي  ديگري پر مي كني حتي اگه همسرت مخالفش باشد.مردي كه نمي نوشد نمي خورد اهل هيچي نيست اي كاش قسمتي از زندگيت الزايمر مي گرفتي بهش ميگم اي كاش قسمتي از زندگي را بريد انداخت دور مثل زخمي پانسمان كرد .اينجا ديشب كنار رودخانه كورا قدم زديم باد سرد صورتم را اذيت ميكرد كورا رودخانه ايست بعد از مسافتي به آغوش خزر برمي گردد انگار پسري اسير كه بعداز برگشت در آغوش مادر آرام بگيرد.اين جا هر بار به ياد ياشار افتادم  روز عروسيش مهمانهارا از تالار بردند  به خانه ليوان هاپر و خالي ميشد مامان روي ظرف با دست خط خودش تاريخ را به لاتين زده بود (١٣٣٨) اي كاش ياشاراين جا بود.

+ نوشته شده در  شنبه هجدهم آذر ۱۳۹۶ساعت &nbsp توسط اثیره  | 


اثیره...
ما را در سایت اثیره دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : asirea بازدید : 123 تاريخ : دوشنبه 27 آذر 1396 ساعت: 22:28