اثیره

متن مرتبط با «نمیدانم پس ازمرگم چه» در سایت اثیره نوشته شده است

آخرین چهارشنبه

  • ای کاش بهانه های دلنشینی برای نوشتن داشتم ...چقدر بد است که شعری از عطار می خوانی و حس میکنی همین دیشب سروده شده ...پایان سال است  چی بنویسم از سالی که گذشت سال پیش همین روزها انگشتم شکست وقتی اتاق عم, ...ادامه مطلب

  • اگر ننویسم پس چه کار کنم ؟

  • قطاری که اولین بار به ایستگاه آمد تو را با خود آورد همین ایستگاه بود من در همین ایستگاه عاشق شدم اولین ایستگاه اولین بوسه , ...ادامه مطلب

  • دوستی مان کوتاه بود اما چه خوب بود

  • نوشته های این وبلاگ ارزش هنری و ادبی ندارد برداشت از نوشته جایز نیست قاب خالی !جایی بعضی ها را هیچ کس پر نمی کند دوستت دارم بفهمدوستت دارم بفهمدوستت دارم بفهمای کاش بفهمی ,دوستی,کوتاه ...ادامه مطلب

  • سه روز پیش چهارصد نهنگ با هم به ساحل گریختند

  • سه روز پیش چهارصد نهنگ با هم به ساحل گریختند سوی مرگ هیچ کسی تعجب نکرد . امید در سال‌های جوانی نمی‌گذاشت جانِ خودم را بگیرم مثل آدم‌هایی که در تابلویِ نقاشی‌ام کلیشه‌ای وسط جاده‌ با چمدان‌هاشان ایستاده‌اند و شک ندارند جاده را تا آخر تا آن‌جا که خورشیدش در حال غروب است ادامه می‌دهند نمی‌توانستیم ادامه ندهیم. نرگس  البته حوصله‌ی منتظر شدن نداشت. برای همین رفت و الهه هم تعدادی قرص خورد در اتافش را بست و رفت . هیچ نامه ای هم نذاشت . الهه اون روزها سال دوم رشته فلسفه بود گفتند قاطی کرد. داشتم فکر می‌کردم اگر امید نبود بیشتر از این‌ها تلفات می‌دادیم. بیشتر از چهار دانشجو در همون سال که دانشجو بودم . ..ای کاش  آمارهای نسل‌کشی را جابه‌جا کنیم. نشد دیگر. به بزرگیِ خودشان ببخشند. البته مامورِ سرشماری مُرده‌هایی را که راه می‌روند در سیاهه‌ی موات نمی‌آورد. در ثانی امیدِ واهی هم بد چیزی نیست. پای آدم را در جاده‌یِ واهی به مقصدِ خورشیدِ واهی قرص می‌کند... ذر ساحل مردان و زنان زیادی قدم میزنند و زنی دیوانه به فکر چاپ کتابش و نمایشگاه نقاشی قلم میزند و به سن و سالش نگاه نمی کند هم سن های او نوه هایشان, ...ادامه مطلب

  • نمی دانم از کیست .(قطره های باران )

  • من و سیگاری روشن سینه ای پر از درد من و نبودن خیال برزخی مرگ نام  برزخی من و کمبود این احساس با دوپیک شراب ناب من و طبیعت و ذات زنی تنها من و نقاشی های زنگ روغن و امضای پای تابلوهام من و نبودنت و کلمه ای ا   ی   کا    ش من !دانای بی شعور می دانم تو نیستی بر نمی گردی اما روی کاغذهای کاهی طراحی م نوشتم برزخی تابوها را شکست و برگشت,نمی دانم از زندگی چه میخواهم,نمیدانم از دلتنگی عاشقترم,نمی دانم پس از مرگم,نمي دانم پس ازمرگم چه خواهدشد,نمیدانم پس ازمرگم چه,نمیدانم پس ازمرگم چه خواهد شد,نمي دانم پس از مرگم,نمیدانم نهان از من,شعر نمی دانم پس از مرگم ...ادامه مطلب

  • مرد بارانی (نمیدانم از کیست )

  • یازده ساله بودم دلم عروسکی میخواست با موهای قهوه ای پشت ویترین بود موهایش را دو تا خرگوشی بسته بود همش اندازه کف دستم بود مردی که بارانی به تن داشت آن را برایم خرید مرد بارانی را به جای تو گرفتم  من  حسادت می کنم برای این است که روی تمام عابران می باری حتی از لایه یقه ی آنها سُر می خوردی روی گردن موها و سینه ها و بازوها رانها حتی به چشم خود می بینم دست کسی را گرفته ای و چکه می کنی از تن پاره پاره ی چتری, ...ادامه مطلب

  • چه سخت است ساده زندگی کردن و ساده فکر کردن.

  • ,چه سخته بی تو رفتن,چه سخته,چه سخته شاهین آرین,چه سخت است,چه سخته عاشقی ندونه,چه سخت است انسان بودن,چه سخته جدایی امیدی ندارم,چه سخته بی تو بودن,چه سخت میگذرد,چه سخت است دل کندن ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها