تنهایی

در تنهایی آنقدر فرو می روم فقط صدای نفس کشیدنم را می شنوم . صدای نفس کشیدنم . قهوه دم نزدم . صبح ها دیر از خواب بیدار می شوم . شب ها زود میخوابم . دستگاهی که روی نبضم بسته ام به من نشان میدهد دو ساعت خواب عمیق داشته ام . تنهایی غرق شدن در لحظه ای ست تو به آن می نگری . تنهایی! قهوه هم دم نزدم . موهایم را شانه زدم خشک کردم با دستگاههای جور واجور موهایم را پیچیده ام موهای صاف و بی حالتم را سالهاست به زور انواع تافت ها و ژله ها برای ساعتی می پیچم . قرار دارم برای زنی که زایمان کرده  و دختری بدنیا آورده ،هدیه ببرم باید خوش دیده بشوم . چاره ای نیست، نباید بداننداین زن نیاز به شانه ای دارد. لباس زیبایی را که از دیشب انتخاب کردم  را می پوشم کمی آرایش می کنم قرار بعدی با نسرین است قرار است مانتوهایی را که برایم دوخته است بگیرم بدون پرو ،خوب یا بد باشد مهم نیست . ارزان میدوزد میخواهم استقلال مالی داشته باشد زنی که همسرش یک روز رفت برای همیشه و او تنهاست.تنهایی!نسرین معزوراست توی ماشینم نشسته هرگز اشک ش را ندیدم . زود فهمید سرحال نیستم .