اثیره

متن مرتبط با «نوشتن روی عکس» در سایت اثیره نوشته شده است

دلتنگ میشم به عکست نگاه می کنم .

  • نوشته های این وبلاگ ارزش هنری و ادبی ندارد برداشت از نوشته جایز نیست قاب خالی !جایی بعضی ها را هیچ کس پر نمی کند دوستت دارم بفهمدوستت دارم بفهمدوستت دارم بفهمای کاش بفهمی خط خطی هایم مجوزار ارشاد گرفت گفتم تا بدانی لب و دهان تبلیغ برای خمیر دندان یا دندانپزشک م نیستسالها گفتند دندانهایت زشت است ...من این دندانها را دوست دارم,دلتنگ ...ادامه مطلب

  • .زنی سیاه پوش در قاب عکس مرده است

  • همیشه آنجا بود سیاه و سفید دل داده بود به دیوار وقتی نور چلچراع های خانه روی چشمانش می افتاد با ابهت می شد. سیاه پوشیدیم روز به روز ، هفته به هفته ، چهلم به چهلم ، سال به سال سیاه شدیم سیاه!پشت سرهم سیاه پوشیدیم . سیاه شدیم توی لباسهای سیاه...یک لکه شدیم توی دل دیوار .توی اینه . توی چشماش. آدم وقتی لکه شد میشه بایک دستمال پاکش کرد. برای دلم می نویسم:  " نوشته ها ی این وبلاگ هیچ ارزش ادبی ، هنری ، زیباشناسی ، ندارد. اثیره,زن سیاه پوش,زن سیاه پوش 2,زن سياه پوش ...ادامه مطلب

  • نوشتن

  • نوشتن خود زندگیست. همان زندگی کردن است. و یا گفتیم از احساس بنویس و نه احساساتی. یا گفتیم اغراق نکن و ادا در نیاور، همان باش که هستی، آنوقت پیش پا افتاده هایت می شود خواندنی ترین ها.دلتنگ می شوم. اصلا نفهمیدم چطور گذشت. مثل همه وقتهایی که نمی فهمم چطور گذشت. این دیگر نوبر است که دل به کلمه های آدمها ببندی و اسمهایشان بشود آدرس ایمیل و صورتهایشان، محو نادیدنی. خب تا بوده قاعده همین بوده که هر شروعی تمامی دارد و هر تمام، باید باشد تا شروع تازه بیاید. خیلی چیزها گفتیم. مثلا، نوشتن، چیزی جدا مثل توانایی انگلیسی حرف زدن نیست که تو آموزش ببینی و حفظ کنی و سن که بالا رفت یادت برود  کانگوراجولیشن می شد تبریک.,نوشتن,نوشتن روی عکس,نوشتن رزومه کاری ...ادامه مطلب

  • در سرزمین مجازی همه چیز و همه رویاهایم را کنترل می کنند!

  • پنجره را به رویم بسته است!لعنتی

  • ,پنجره بهروز وثوقی و گوگوش,پنجره به سوی خانه پدری,پنجره بهنام علمشاهی,پنجره به عربی,پنجره بهروز وثوقی,پنجره به زبان عربی,پنجره بهساز,پنجره به انگلیسی,پنجره به فرانسوی,پنجره به زبان فرانسوی ...ادامه مطلب

  • هیچ رویایی ممنوعه نیست !

  • روزها یکی پس از دیگری میگذرد. اما روح من هنوز جوان است . همیشه آرزو داشتم خانه ای در دل جنگل داشته باشم یک خانه زیبا با سفقی به رنگ شاد خانه ای در دوطبقه . چندسالی ست این خانه زیبا را دارم طبقه بالا با چشم اندازی زیبا رو به طبیعت و خدا. آسمانی آبی یا خاکستری.روی صندلی بالکن طبقه دوم خانه بحار چای داغ و مه و نم باران بر روی سبزه ها پایه بومی که منتظر من است با طرحی که روی بوم کشیدم نوشتن از این ها مرا سرخوش می کند . روزمرگی ها ، همسرم ، فرزندانم ، مهمانهایی که در راه هستند همه و همه باعث نمیشه تا از خودم جدا باشم از رویاهایم ...این روز ها عطشه ای دارم که مرا به ر,هیچ رویایی ممنوعه نیست,هیچ رویایی ممنوع نیست ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها