اثیره

متن مرتبط با «من از این شهر میرم» در سایت اثیره نوشته شده است

خیالی از جنس اثیره ای

  • می توانی بروی بی آنکه به گل های توی حیاط فکر کنی بی آنکه در را محکم پشت سرت ببندی اما محبوبم یک کاسه آب روی خاک جمع می شود اما خیالم نه, ...ادامه مطلب

  • امرداز مبارك

  • چه کار خوبی کردی به دنیا اومدی .من هم از تو نقش زدم ..چه خوب که هستی ..بهترین آروزهایم دلی آرام ، شادی بسیار سفرهای فراوان برای توست آدم‌های مثل تو !گر به دنیا نیایند، آرزوهای زیادی روی زمین زندگی نمی‌شوند. .تولدت مبارک بخوانید, ...ادامه مطلب

  • من

  • امروز در عکست دقت کردم و فهمیدم با شانه هایت گریه را آغاز کردی . صورتم را چرخاندم تا خجالت زده نشویی اما تو که اینجا نبودی؟در معاشرت با آدمها بارها صورتم را چرخانده ام. تا غم را در چشمانم  نبینند این بارهم همینطور ...در عکس زنی است. نشسته بر روی مبل نیمه استیل به رنگ . کرم طلایی تجملی انگار از سفری. دور میایید رفیقی «خون چکان»زنی که نتوانسته با قسمتی از زندگیش کنار بیایید طی حادثه ای روح و روانش را گم کرده در عکس به چشمان زن نگاه می کنم هراس و اندوهی پنهان در پشت چشمها و کلماتش دارد . من از نگاهش. در عکس. میفهمم و دقت کردم و فهمیدم او هر روز با شانه هایش گریه کرده است .  بخوانید, ...ادامه مطلب

  • پایان و آغاز

  • سلام زندگي خوب است گرم است پرشور و دلنشين است حتي مرگ هم گرم است وقتي كه جور ديگر نگاه كنيم وقتي از همه پنجره ها نگاه تو باشد بيا, ...ادامه مطلب

  • مناجات نامه

  • ما را سر راه هم گذاشت تا دست هایمان بوی دعاهای اجابت شده بگیرد..............مرا در راهی قرار داد تا لبخند تو را مهمان شوم..................ای کاش د وست  زنده بود پاییز را قدم می زد...................قرار بود ترس ها . جهل ها را از خود دور کنیم...................می دانم صدای  قدم هایی را می شنوی تردیدهایم ...تنهاییم نمی گذاری... , ...ادامه مطلب

  • عزيز از دست رفته

  • حالا كه  تو با بهار رفته ايگنجشكان روي درختان سپيداربه انتطار  باران  را مي خوانندشكوه باران  يعنيرفتن تو سفر رود به  درياست پنجشنبه رودسر , ...ادامه مطلب

  • پر از نقاشی

  • آدم ها با نقاشی ام عکس یادگاری می گیرند. گاهی پرتره از آنها می کشم من با امضای زیر تابلو به خانه ها میروم.اونها نمی دانند من با نقاشی میرقصم با خطوط بی اهمیت مشکی وسط صحفه ای سفیدمن با نقاشی تحمل می کنم با نقاشی زندگی می کنم و برایش زیر لب می خوانممردم شهر نظر باز و تو در جلوه گریعشق در پیله ی پروانه به رقص آمده استامروز پشت کفش های سفید بخت م را قهوه ای یک دست زدم بعد روی آن یک کیک تولد کشیدمفردا تولد جان جانان است., ...ادامه مطلب

  • من زني هستم آزاد در فطرتم حيا نهاده شده

  • امامزاده ای  در ده ونک . دوربین را درآورداز آینه کاری توی امامزاده عکس گرفت اثيره هزار تکه شده بود توی آینه ها.... آقای مهندس ی خانومی اومده برای زیارت میخواد بره امامزاده من گفتم  از شما اجاره بگیرم . مهندس برمی گرده به زن نگاه می کند راه را برای زن باز می کند و میگه خانم امامزاده در حال مرمت است بفرمایید. زن در امامزاده احساس امنیت و آرامش دارد. امامزاده حلوت است رنگها را بست به دستش . این جایزه زن بود که امروز نه اشکی ریخت، نه سیگاری گیراند، نه دودی بلعید. دل تنگ بود سلامی فرستاد. چشمهایش خندید.  جواب سلام ش رسید ...کفشهایش را با همان دستی گرفت که چهار بند رنگی پیچیده بود دور مچش. کفشهایش را  درآورد." حالا داشت نذر میکرد این بار که بیاید به او بگوید دیوانه  من عاشق پيامبر و باران م ... و قاصدك ها پیامبران او هستند.نشسته بود  در امامزاده صابر همان روز پشت فرمان بود پيام ها يكي يكي رسيد همان روز پدر را هم ديد همان روز با پدر حليم و آش رشته خوردند با هم از خيلي دورها حرف زدند سوغاتي پدر را داد يك شيشه عسل و چند بسته شكلات ...رانندگي ميكرد پيامها اشك ب چشمش مياورد نبايد گريه كند نبايد غر بزند نبايد دلي را بشكند ...اما شكسته بود خيلي سالها پيش همان روزها كه از او خواستند نقش رقيب را بازي كند تا كسي را ،طرفداري را،عشقي را،بطرف خود بكشند  زن هرگز نفهميد ان زن كيست ديگر مهم , ...ادامه مطلب

  • من حالم خوب است

  • چه بیهوده داغ ...چه بی قرار به قتل واژه ها نشسته ام . ............... من اگر بمیرم دلم فقط برای تو تنگ می شود. ................... اگر روزی مردم به رسم اجدادم در مراسم برایم شراب بیاروید و تمام مردان عاشقم را یک دو جام ................., ...ادامه مطلب

  • من با تو

  • امروز موقع رانندگی بطرف باشگاه انقلاب بی دلیل می خندیدم راننده ماشین کناری با دقت  نگاه کرد....همه شهر فهمیدند دیشب به من گفتی دوستت دارم . + نوشته شده در  چهارشنبه نوزدهم مهر ۱۳۹۶ساعت   توسط اثیره  |  , ...ادامه مطلب

  • شب ها ضیافتی است این جا

  • دوستی و گریستن در ضیافت بوم هاست .و کارگاهی در دل خانه ات که در آن رنگها میرقصند و شب ها نقاشی هایت از روی بوم بیرون می ریزند همدیگر  را می بوسند دوستی در تابلوهایم شکل زنی است با لباس خواب قرمز با موهای شرابی .زنی که می گرید گاه پنجه می کشد روی پارچه های بوم دوستی در اینجا شکل گربه ایست مهربان رقصنده ای  روی لبه نازک زوارش و پایین نیافتادن از لبه بوم که رفاقت نام دارد. + نوشته شده در  شنبه یکم مهر ۱۳۹۶ساعت   توسط اثیره  |  ,ضیافتی ...ادامه مطلب

  • کیف دستی زنانه من !

  • در کیف دستی هر زنی یک دسته کلید هست و یه آینه  کوچولو  از جنس نقره و ی بسته کوچیک دستمال کاغذی یک شیشه کوچیک عطر و یه رژلب . یک کیف پول قرمز که توش کمی پول و چند عکس خانوادگی و کارت های بانکی و کارت های شناسایی و گوشی همراهش ... + نوشته شده در  دوشنبه سی ام مرداد ۱۳۹۶ساعت   توسط اثیره  |  ,زنانه ...ادامه مطلب

  • من عاشق دامن ها و دستمال گردن هام هستم .

  • نقاش را چه به زندگی نقاش گنج خانه اش می نشیند و به دنیای اسپاتاکوسی های سوریالی اش فکر می کند. و من به خودم خیره ام به درون تهی این لحظه های شلنگ اندازانه زندگی به بوم خالی غمگینم ...و لاشه ای این نقاش را میتوان از لابه لای نقاشی هایش جست از درزهای دهان های خونین وا رفته و یا سالها بعد از بوی گندابه ای که نامش را زندگی نهایم . + نوشته شده در  شنبه چهارم شهریور ۱۳۹۶ساعت   توسط اثیره  |  ,دستمال ...ادامه مطلب

  • به می عمارت دل کن که در این جهان خراب برسرآن است که از خاک ما بسازد خشت (حضرت حافظ)

  • مهم نیست چقدرخسته ای به خودت برس ! مهم نیست که چقدر بدی دیدی تو...به عشق ورزیدن و مهربون بودن ادامه بده ! مهم نیست که چقدر سرت شلوعه ،وعده غذاییتو سروقت بخور ! مهم نیست که چقدر حسته ای ،قبل از خواب یک ربع کتاب بخوان مهم نیست اوضاعت خوب نیست امید را از دست نده تلاش کن بخندی مهم نیست که چقدر زندگی سخته ، تو سخت تر باش ! یاشار میگه مهم ترین عضو بدن قلبه نه چشم نه دندون مهم ترین عضو زانوست باید دستت را بذاری روی زانو هات تا دوباره بلند بشی و ادامه بدهی ...میدانم اوضاع اینطوری نمی ماند لحظه هایی داشتم  سخت تر از این تا لب مرگ رفتم و برگشته ام .نترسیدم. چرا حالا ؟ + نوشته شده در  یکشنبه هشتم مرداد,عمارت,این,جهان,خراب,برسرآن,است,خاک,بسازد,خشت,حضرت,حافظ ...ادامه مطلب

  • من کجا خوابم برد!؟

  • خوابم بردشب دير خوابيدم و خوابم بردخوابم برد ودير رسيدم و از كل دنيابه جزچند نخ سيگار ويك زير سيگاري پُر وچند خط شعر وديوانگي عاقلانه ودستان رنگيچيزي به من نرسيدخوابم برد ودير رسيدم وهمين هاكل دنيايم شدهمين هايي كهبا كل دنيا عوض نخواهم كرد + نوشته شده در  دوشنبه نهم مرداد ۱۳۹۶ساعت   توسط اثیره  |  ,کجا,خوابم,برد؟ ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها